حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! نزهت‌الزمان گفت: خدای تعالی تو را به او برساند. پس از آن نزهت‌الزمان با خادم گفت: با او بگو که بیتی چند در شکایت جدایی بخواند. خادم بدان سان که خاتون گفته بود با ضوءالمکان بگفت.

چون نزهت‌الزمان ابیات بشنید، دامن خیمه بالا کرده به ضوءالمکان نظر انداخت و او را بشناخت. فریاد زد و نام ضوءالمکان به زبان راند. ضوءالمکان نیز بدو نگاه کرده بشناخت. فریاد زد و نام نزهت‌الزمان به زبان راند....

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۴
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


 شهرزادِ راه‌دان به تعبیری نماد حکمت دانای مزدایی است و چاره‌جویی عرصۀ خون‌باری است که از سوی پادشاهی بیمار و خون‌خوار ایجاد شده است. او چارۀ آزِ شهوت و خشم شهریار را، بیان حکایت‌ها و داستان‌ها و سحر و جادوی کلام می‌داند. روان‌شناسان معتقدند که قصه اثر درمانی دارد و یکی از شگردهای پزشکی کهن هندوستان، شگرد قصه‌گویی جهت درمان اختلالات روانی بیماران است؛ شگردی که توسط شهرزاد نیز اعمال می‌شود تا پادشاه، سلامتش را بازیابد. قدرت و توانایی شهرزاد را می‌توان با استر، قهرمان زن تورات مقایسه کرد؛ زیرا شهرزاد همانند استر که همۀ قومش را نجات می‌دهد، دختران بی‌گناه سرزمینش را از تیغ جلاد می‌رهاند. زیرا او معتقد است که همۀ زنان را به یک چوب نباید راند و یقین دارد که مکر و حیله‌گری زنان، گاه برای جبران جور و ستمی است که بر وی روا داشته‌اند و گاهی همچون مکر و نیرنگ‌بازی شهرزاد، هدفی والا و انسانی در پی دارد. بسیاری از داستان‌ها و حکایت‌ها در ظاهر به بزهکاری و حیلۀ زنان دلالت می‌کند اما برای خوانندۀ امروزی، پیچیدگی‌ها و سوال‌هایی را باز می‌نمایاند؛ علت خیانتکاری زن چیست؟ و مکر و حیلۀ او واکنشی در مقابل کدام رفتار است؟

نمونه‌های این زنان پرهیزگار و کاردان را در هزارویک شب در حکایت‌های «زن صدقه دهنده»، حکایتِ «عبدالله فاضل» و حکایتِ «شاه و زن وزیر او» می‌بینیم. هم چون نمونه هایی از دختران و زنان زیرک و دانا را در حکایت‌های «هارون الرشید و سه دختر شاعر» و «انوشیروان و دختر دهاتی» می توان دید که همگی دانایی و زیرکی و کاردانی زنان و دختران است.

دستۀ دیگری از زنان هزار و یک‌شب، عجوزها هستند؛ پیرزنهایی که گاهی پست و پلید و گاهی مهربانند. عجوزها در بسیاری از داستان‌ها واسطه‌ای هستند برای رساندن عاشق و معشوق به هم و حیله‌گری و ترفند این پیرزن‌ها برای وصال عاشقان است مانند حکایت «اردشیر و حیات‌النفوس». در واقع اینان دلّالان محبت هستند که «گویی می‌خواهند سترونی خود را با عشق‌ورزی اربابشان جبران کنند.» در این داستان عجوزی که دایۀ حیات‌النفوس است، با استفاده از تجربیات خود او را به عشق اردشیر ترغیب می‌کند. دستۀ دیگری از عجوزها بد ذات و پلیدند و هیچ وجه مثبتی در شخصیت آن‌ها دیده نمی‌شود که موجب فریب خوردن زنان ساده و پاکدامن می‌شوند مانند حکایت «دختر تازیانه خورده»که در آن عجوزی که دایۀ خانۀ امین است، دختر ثروتمندی را به خانۀ امین برده و او را به عقد امین در می‌آورد و در ادامه همین پیرزن دختر را ترغیب می‌کند تا به همسرش خیانت کند و این چنین موجب جدایی آن دو از هم می‌شود. نمونۀ دیگر، دلیله محتاله است که نمونه کامل یک عجوزه حیله‌گر است که در دو داستان «احمد دنف و حسن شومان» و «دلیله محتاله و علی زیبق» دیده می‌شود.

  • ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۳
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! خادم با ضوءالمکان گفت: یا سیدی! امشب سه بار به سوی تو آمده‌ام و خاتون تو را به نزد خود می‌خواند. ضوءالمکان گفت: خاتون کیست و رتبت او چیست که مرا نزد خود می‌خواند؟ نفرین خدا بر او و شوهر او باد ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۹
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


 هزار ویک شب مجموعه ای است از انواع و اقسام زنان گوناگون. بر خلاف تصور عامه که این کتاب حکایت هایی است درباره زنان حیله گر و نیرنگ باز، هم چنین این کتاب را زنانی در بر گرفته اند که از هوش و پاکدامنی و کاردانی بهره دارند که بهترین نمونه آن شهرزاد است که در وصفش گفته اند: «شهرزاد دختر مهین، دانا و پیش بین و از احوال شعرا و ادبا و ظرفا و ملوک پیشین آگاه بود.» بنابراین شهرزاد سردمدار مجموعه زنان با درایت و هوشیاری است که از چنان هوشی برخوردار است که حتی مردان را درس می دهد و به راه درست فرا می خواند. شهرزاد دختری عاقل و با تدبیر است و خوب می داند که برای مطیع کردن شهریار از چه حربه ای استفاده کند. ظرافت فکر، قدرت اندیشه، وسعت دانش و فصاحت کلام از او موجودی برگزیده و یگانه ساخته است که موجب بیداری و معرفت شهریار می شود. شهریار که شاهد خیانت و بی وفایی همسرش بوده است، بر زنان خشم می گیرد و بر این باور است که همه زنان حیله گر و مکارند و هیچ زنی شایسته دوست داشتن نیست بلکه تنها برای کامرانی و لذت جویی مرد خلق شده است که چون نباید مجالی برای خیانت داشته باشد، پس بهتر است کشته شود. در واقع شهریار بخاطر شناخت و آگاهی کم و محدودش از واقعیات، این گونه رفتار می کند. شهرزاد با گذشت و فداکاری خود بلاگردان می شود و برای نجات جان خود و خواهرانش دل به دریا می زند و با خطر مرگ پنجه می افکند. شهرزاد می خواهد از راه دانایی و مهربانی بذر آدمیّت و صفات نیک انسانی را در شوره زار ضمیر جهنمی شهریار برویاند تا او را با دنیای روشن جان و روان و عوالم یزدانی آگاهی و معرفت آشنا سازد و او را از مقام پست دیو به مقام رفیع انسانیّت برساند. شهرزاد مکمّل شهریار است و آرزوی کمال جوئیش را برآورده می سازد. زیرا شهریار ذات و هستی خود را تنها به یاری موجود دیگری می تواند درک کند و تنها از این راه به وجود و خودی خود پی می برد. سلاح شهرزاد در این پیکار کلام او است. در واقع مبنای کتاب هزار و یک شب بر گفتگو میان شهرزاد و شهریار استوار است.  گوته «خود را به کرات و با رغبت تمام از نظر سخن‌سرائی با شهرزاد سنجیده» است.

  • ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۸
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! نزهت‌الزمان خادم را به جستجوی خوانندۀ شعر فرستاد و خادم برفت. همۀ مردم را دید که خفته‌اند و یک تن بیدار در میان قافله نیست. پس نزد تونتاب رفت و دید که سر برهنه نشسته است. به نزدیک او رفته آستینش بگرفت و گفت: تو بودی که شعر همی خواندی؟ تونتاب به خویشتن بترسید. گفت: لا والله، خوانندۀ شعر من نبودم. خادم گفت: دست از تو بر ندارم تا خوانندۀ شعر به من بنمایی، زیرا که من نتوانم به نزد خاتون بازگردم...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۴
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


 این پژوهش با رهیافتی توصیفی-تحلیلی، از روش کتابخانه‌ای و اسنادی بهره می‌برد. بدین شکل که به بررسی علل و ریشه‌های زن ستیزی در کتاب هزار و یک‌شب می‌پردازد.

الف. بررسی علل نگاه منفی نسبت به زن در هزار و یک‌شب :«مادام که در اجتماع وجود زن تنها برای لذت بخشیدن به مرد است، ما همه باید به نام مرد سر از شرم به زیر افکنیم. من ترجیح می‌دهم که نسل انسان به تمامی نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن، ظریف‌ترین مخلوق الهی به یک وسیلۀ عیاشی و شهوت‌رانی مرد از هر حیوانی پست‌تر گردد. مخاطب من در سراسر جهان مردانی هستند که اجتماع آن‌ها «زن» را چنین خوار کرده است.» آن‌چه آرزوی گاندی بود، امروز بعد از گذشت سالیان بسیار، هنوز هم آرزویی بیش نیست.

در ادبیات و عقاید و رفتار گذشتگان جز تعداد کمی از داستان‌های عاشقانه که در آن‌ها زن، مظهر مهر و محبت و وفاداری معرفی شده است، جملگی زن را موجودی شرور و عشوه‌گر و حیله‌گر توصیف کرده‌اند و او را موجودی برای فرو نشاندن آتش هوس و شهوت مرد دانسته‌اند. تمتع جنسی یافتن زن از مرد و در مقابل حیلهگری و افسون‌گری زن یکی از مهمترین مایه‌های اصلی نوشته‌های ادبی فرهنگ ما را تشکیل می‌دهد. در مطالعات فرهنگی دربارۀ زن، کتاب هزار و یک‌شب مرجع نسبتاً مهمی است. کتاب دربردارندۀ ده‌ها شخصیت زن است که هر یک نقش‌ها و کارکردهای اخلاقی گوناگونی را بر عهده دارند.

ب. شخصیت‌های زنِ داستان‌های هزار و یک‌شب: زن، محوری‌ترین موضوع هزار و یک‌شب است و مهمتر این که کتابی است که راوی آن یک زن است و تقریباً در تمام داستان‌ها و حکایت‌های داستان حضور و نقش دارد که پیشاپیشِ آن‌ها، شهرزاد که برترین نمونۀ زنان است، قرار دارد. چاره‌گری زنان و مکر و حیلۀ آنان موضوعی است که همواره همراه نام هزار و یک‌شب از آن سخن به میان می‌آید. اصولاً در الف لیله مکر و حیله همواره با زن، عشق، جنسیت و فتنه همراه است و مکر زنان در واقع ماده اصلی داستان‌های آن را تشکیل میدهد و قصۀ مدخل هزار و یک‌شب مرکب از سه حکایت با مضمونی واحد است که همه حکایت از مکر زنان دارد.

  • ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۳
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! نزهت‌الزمان با خادم گفت: برو و آن که می‌گرید، نزد منش آر. خادم برفت و جستجو کرده جز تونتاب کس را بیدار نیافت و ضوءالمکان بیخود افتاده و تونتاب در پهلوی او ایستاده بود. خادم با تونتاب گفت: تو بودی که می‌گریستی و خاتون صدای گریۀ تو را شنیده است؟ تونتاب گفت: لا والله، من نگریستم. خادم گفت: تو بیدار هستی، آنکه می‌گریست، به من بنمای. تونتاب گمان کرد که خاتون از صدای گریستن در خشم شده به ضوءالمکان بترسید و با خود گفت: بسا هست از خادم آسیبی بدو رسد...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۹
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


تا روزگاری که اصول مادر شاهی برقرار بود و نسبت فقط از سمت زنان تعیین می‌شد، میراث عموماً به نزدیک‌ترین اقوام یعنی به همخون‌های شاخۀ مادر می‌رسید اما پس از آن که در اثر گله‌داری و پیشرفت زراعت، ثروت فزونی یافت و همچنین با انقلاب مذهبی که بر اثر آن خدای هم توان، جایگزین زن ایزدان پیشین می‌شود، و موقعیت اجتماعی و اقتصادی مردان بالا رفت به این فکر افتادند که رسم موجود میراث را به نفع فرزندان خود دگرگون سازند که این تحول یکی از شگفت‌ترین و بزرگ‌ترین انقلابات اجتماعی بود. ملغی شدن و واژگون شدن حقوق مادری، شکست بزرگ تاریخی جنس زن بود. این چنین مرد در خانه فرمانروا شد، مقام زن پایین آمد و اسیر و بنده مرد و در اختیار او قرار گرفت و رفته‌رفته با گذشت زمان زن، این موجود انسانی که بقای بشریت را تضمین می‌کند، پیش از آن که انسان باشد، یک کالا شد، یکی شیای که می‌توان از آن بهره‌برداری نمود و برای لذت بردن از آن استفاده کرد و اینچنین خصلت جامعۀ پدرسالاری، حفظ و ضبط مناسبات جنسی زن است و دغدغۀ مرد، احتمال خیانت زن است و تصور اینکه وی نام و اموالش را به فرزندی اعطا کند که از خون او نباشد، بدترین سختگیری‌ها را در قبال زن معمول می‌دارد. این چنین زن مظهر شرّ و فساد می‌شود و تهدید خطری است که آرامش و نظم جامعه را به خطر می‌اندازد. در واقع زبونی و کوچک‌شمری زن منحصر به منطقه و فرهنگ خاصی نیست و بسیارند جوامع مردسالاری که زن را شرّی می‌دانند که از بخت بد قابل اجتناب نیست و چون نمی‌توان از او گذشت، می‌کوشند تا حوزۀ اختیار و اقتدار او را هر چه تنگ‌تر و محدودتر کنند و از زن تصویری معکوس تصویر خود بسازند تا جایی که مرد مظهر خیر می‌شود و زن، مظهر شر؛ یکی قوی است و دیگری ضعیف که باید مطیع اوامر طرف مقابل باشد. در چنین محیط پراقتدار مردانه، هرگونه قدرت و توانایی زن در معنی با مکر و فسون مترادف می‌شود و خشونت و بد رفتاری جامعۀ پدرسالاری با زن مبیّن ترس آن جامعه از زن است. هدف ما در این مقاله بررسی علل بی‌عدالتی‌هایی‌ست که موجب بدرفتاری نسبت به زن و در زیر تسلط نگاه داشتن او شده است. نظامی که تحت آن از زن همانند سایر کالاها استفاده می‌کنند که چنین رفتار وقیحانه‌ای موجب نابود کردن تمام استعدادها، توانایی‌ها و خواسته‌های یک زن است.

  • ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۸
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون قافله سه روز در آن‌جا بماندند، پس از آن سفر کردند و همی رفتند تا به شهر دیگر رسیدند و سه روز در آن‌جا بماندند. پس از آن سفر کردند و به دیار دیگر برسیدند. نسیم بغداد به ایشان بوزید. ضوءالمکان را از خواهر و پدر و مادر یاد آمده محزون گشت که بی نزهت‌الزمان چگونه نزد پدر رود...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۶
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


مجسمه‌های زنان متعلق به دوران پارینهسنگی و نوسنگی که برخی از آن‌ها سی هزار سال قدمت دارند، نشاندهندۀ موقعیت والای زنان قبل از اقتدار پدرسالاری در جوامع اروپایی است. در ایران نیز، بومیان نجدایران که در هزارۀ هشتم ق.م از زندگی غارنشینی به زندگی کشاورزی روی آورده بودند، در هزارۀ بعد، زندگی مدنی ساده‌ای را بنیان نهادند. در چنین زمانی، زنان به سبب دخالت و سیطره بر شئون گوناگون زندگی، جنبۀ ایزدگونگی و تقدس یافتند و نماد پرستش شدند و به مانند الهۀ مادر تا قرن‌ها مورد پرستش ایرانیان قرار گرفتند. ردّ این زن سالاری بومی در نجدایران را می‌توان در برخی داستان‌های عاشقانۀ شاهنامه که در آن‌ها زنان در ابزار عشق پیشقدم می‌شوند نیز دید. بنابراین مدارک موثقی مربوط به پرستش مادریزدان از ناحیه مدیترانه، از شرق ایران و غرب روم، میان‌رودان مصر و یونان به دست آمده است. باستانشناسی در همۀ آسیای غربی، ایران و آسیای میانه، از مصر و یونان در غرب تا به درۀ سند و کوه‌های هندوکش در شرق، ما را با ستایش بسیار کهن و گستردۀ الهه مادر در ادوار پیش از تاریخ آشنا کرده است که واقعیت اعتقاد به این الهۀ مادر را در وجود پیکرک‌های بسیار فراوان الهه‌ها می‌توان جست که نماد باروری، برکت و نعمت به شمار می‌آید. او حامی و پرورندۀ فرزندی آسمانی و خود نماد الهی فرزندزائی زنان و مادری است. در نخستین جوامع بشری، زن کارهای قبیله را اداره می‌کند و به مقام روحانیت می‌رسد و زن ناقل خون قبیله به خالص‌ترین شکل خود به شمار می‌رود و زنجیر اتصال خانواده به وسیلۀ آن‌ها صورت می‌گیرد. در واقع زن به اقتضای کار و اشتغالش، کشاورزی، قدرت و شأن و منزلتی شایان کسب می‌کند و مادر و سرور طبیعت دانسته می‌شود و کیش پرستش زن ایزدان رواج می یابد. حضور ایزد بانوان متعددی در اساطیر ملل مختلف دلیل این مدعاست. در ایران، ایزد بانوی سپندارمذ که مظهر مهر و بردباری و فروتنی است و آناهیتا، ایزد نگهبان آب که به شمار آوردن موکل این عنصر مقدس و ارزشمند وجود ایزد به صورت یک فرشته زن، دلیل احترام ایرانیان قدیم به زنان است. بانوانی هم چون آفرودیت، آرتمیس، آتنا در اساطیر یونان و ایزد بانوان سرسوتی، آدیتی، راتی در اساطیر هند نشان دهندۀ مقام والای زن در اساطیر ملل مختلف است.

  • ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۰
  • سَرو سَهی