حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! ملک نعمان در نامه نوشته بود کنیزی را که خریده‌ای بفرست تا با این کنیزکان در نزد علما مناظره کنند. اگر به این کنیزکان غلبه کند خراج بغداد را با کنیز بهر تو بفرستم. شرکان چون این بخواند، داماد خویشتن یعنی حاجب را با خواهرش بخواست و چون حاضر شد، شرکان خواهر را از مضمون نامه آگاه کرد و با او گفت...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۴۵
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


دربارۀ هزار و یک‌شب و چهرۀ منفی زن در آن، جسته گریخته مقاله‌هایی نوشته شده است که در برخی از پژوهش‌ها گاه به صورت گذرا به این امر اشاره شده و یا بعضی علل مورد بررسی قرار گرفته است. نغمه ثمینی در کتاب عشق و شعبده، به ریشه‌های هندی، ایرانی و عربی این طرز تفکر اشاره می کند. جلال ستاری در کتاب افسون شهرزاد به بررسی علل این نگاه منفی نسبت به زن پرداخته است. و پروفسور فرهت قائم مقامی در کتاب آزادی یا اسارت زن، به زندگی زنان و جایگاه آن‌ها در بعضی از جوامع و فرهنگ‌ها پرداخته است.

در سالیان اخیر آرزوی یافتن زنان بزرگ و قدرتمند زنان را به جستجوی نمونه‌هایی در دوران گذشته واداشته است. پیش از دوران پدرسالاری، بشر تجربۀ دوره‌ای از مادرسالاری را پشت سر گذاشت. آن زمان که هنوز آیین‌ها و مذاهب پدر سالار پدید نیامده، ایزد بانوی بزرگ که دارای نیروی لایزال تصور می‌شد، مورد پرستش بود. این مسئله بیش از هر چیز با کشاورزی و جامعۀ کشاورزی در پیوند است. چرا که مادر سالاری نمی‌توانسته پدیده‌ای خاستگاهی باشد و نمی توانسته پیش از کشف کشت گیاهان و سفالگری در زمین‌های قابل کشت به وجود آمده باشد. هم چنین در جهان اسطوره، زن با زمین در ارتباط است. جادوی زن و زمین هر دو یکسان اند ... تجسم نیرویی که صورت ها را متولد و آن‌ها را تغذیه می‌کند، به درستی مونث است. در دنیای کشاورزی و... در نظام‌های فرهنگی زراعی، الهه، صورت اسطوره‌های غالب است. بنابراین زن «مادر انسان» و «مادر زمین» است. او «مادر کبیر» است. چشمۀ زندگی در او جاری است. پس آب‌های شیرین و رودهای پهناور نیز در اختیار اوست. شیر مادر انسان را تغذیه می کند و آب شیرین زمین را. بر اساس این دیدگاه برخی پژوهشگران، در اروپای باستان نیز، پنج هزار سال پیش از تهاجم مذهب مردانه، تمدنی مادر کانون با فرهنگی آمیخته به عناصر زمینی و دریایی وجود داشته که در آن خدابانوی کبیر پرستش میشد.

  • ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۴۳
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون شرکان این سخن بشنید گونه‌اش زرد گشته، دلش بتپید و سر به زیر افکند و از بسیاری اضطراب بیهوش شد. چون به هوش آمد به حیرت و فکرت فرو رفت. ولی خویشتن بدو نشناساند و با او گفت: ای خاتون! آیا تو دختر ملک نعمان هستی؟ نزهت‌الزمان گفت: آری...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۳۱
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


 از آن‌جا که ادبیات پدیدهای اجتماعی است، اکثر آثار ادبی منعکس کنندۀ مسائل و روابط اجتماعی‌ست و به نوعی تلاش می‌کنند تا از جایگاه انسان در هستی، سرزمین، دین و فرهنگ او بگویند و تعارضات مابین انسان و جامعه و فرهنگ او را بیان کنند. پس از مطالعۀ هزار و یک‌شب، آنچه بسیار پر رنگ جلوه می‌کند، زن است. مهمتر این‌که هزار و یک‌شب موضوعی است که از دیدگاه های مختلف جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه قابل بررسی و تفکر است. با دقت در آثار ادبی، میبینیم که در ادبیات فارسی تصویری واقعی از زنان به دست داده نشده است. این زن گاهی زن آرمانی است که تنها در رویاهای شاعران نمود پیدا میکرده یا زنی تحقیر شده و ناقص است که موجب گمراهی مردان بوده است. یکی از مشکلات عمدۀ بازیابی سیمای زن در تاریخ، عدم اعتماد بر منابع و مراجع و همچنین فقدان هنجار و معیاری است که تنها در رابطه و مقایسه با آن میتوان موقعیت زن را ارزیابی کرد. اما به دست آوردن چنین معیاری بسیار مشکل است، زیرا در جامعهای که از نظر جنسی و اجتماعی، به شدت قشربندی شده است، هیچ ضابطه‌ای نمیتواند بیطرفانه باشد. بنابراین به تأیید نظر «پولن دوبار»، «به هر چه مردان دربارۀ زنان نوشته اند بایدشک کرد.» بنابراین از پس پردۀ قرون و اعصار تاریخ، شناسایی و تشخیص سیمای زن دشوار و پر ابهام و نیازمند به دقت علمی است، خاصه آن‌که تفاوت‌های جنسی و فطری و زیستشناختی از یک طرف و شرایط خانوادگی و اجتماعی و ویژگیهای فرهنگی از سوی دیگر، تکوین شخصیت زن را مشروط و مقیّد ساخته و در پی همین گوناگونی، خصوصیات روانی وی را متنوع و متعدد کرده است. زیرا شخصیت و رفتار زن، همواره تابع تغییر و تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی‌اش بوده است. هرگاه جامعه از رونق و سیاست از اعتلا برخوردار بوده، منزلت زنان بالا و هرگاه جامعه در سراشیبی قرار داشته، منزلت و جایگاه زنان نیز افول کرده است. این مقاله درصدد است به این پرسش پاسخ گوید که چرا سیمای زن در هزار و یک‌شب تصویری ناخوشایند است و به کدام علل روانی و اجتماعی، زن که مظهر آرمانی عشق است و موجودی ستودنی، از جایگاه خود فرو می‌افتد و مظهر شر میشود تا جایی که برای نیل به اهدافش به مکر و حیله متوسل میشود؟

  • ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۳۰
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! ملک نعمان نوشته بود که من یک ماه در نخجیرگاه بودم. چون باز آمدم، دیدم که برادر و خواهرت، ضوءالمکان و نزهت الزمان پاره ای مال گرفته با حاجیان به بیت الله رفته اند. چون از رفتنشان آگاه شدم فراخنای جهان بر وجود من تنگ شد. ناگزیر مانده، منتظر بازگشتن حاجیان بنشستم. چون حاجیان بیامدند ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۳
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


«هزار و یک‌شب» مجموعهای از داستانهای عامیانه است که ظاهراً قبل از دوره هخامنشیان در هندوستان به ظهور رسیده و بعدها در دوره ساسانیان به زبان پهلوی ترجمه و نام «هزار افسان» بر آن نهاده شده. کتاب که بهترین یادگاری از آداب ملل قدیم مشرق زمین است، در قرن سوم هجری از پهلوی به عربی ترجمه شد و «الف خرافه» نام گرفت و سرانجام در قرن چهارم به مصر منتقل شد و در قاهره در دست قصهسرایان و نقالان افتاد. تا اینکه در قرن دهم هجری کتاب مذکور جمع‌آوری و تدوین یافت و به صورت الف لیله و لیله کنونی درآمد و در زمان محمدشاه به امر بهمن میرزا و به وسیلۀ عبداللطیف طسوجی تبریزی به فارسی ترجمه شد. بنابراین هزارویک شب متعلق به یک ملت و سرزمین و فرهنگ نیست، بلکه مجموعه‌ای از قصه‌ها و حکایت‌هایی است از ملل مختلف با فرهنگ و آداب و رسوم متفاوت. ارزش و اهمیت این قصه‌ها و داستان‌ها از آن روست که در خلال حکایات آن بسیاری از نکات تاریخی، اجتماعی، ادبی و تعالیم اخلاقی مندرج آمده که ترکیبی از آداب و رسوم ملل قدیم شرق همچون هندوستان، ایران، عرب و ترک است. بدون تردید هزار و یک‌شب از مهمترین کتاب‌های ادبیات داستانی جهان است و به گفتۀ برخی محققین مادر تمام قصه‌های دنیاست. استاندال آن را «کتابی که باید بتوان آن را کاملاً به دست فراموشی سپرد، تا باز آن را با شوقی دوباره خواند» می‌نامد.

  • ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۱
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! نزهت‌الزمان با ملک شرکان گفت: در این باب بسی پندهاست که در یک مجلس همۀ آن‌ها را نتوانم گفت. ولی به‌تدریج گفته می‌شود ان‌شاءالله تعالی. پس قاضیان گفتند: این کنیز به روزگار مانند ندارد و ما چنین ادیب و حکیم ندیده و نشنیده‌ایم. آن‌گاه قاضیان ملک را ثنا گفتند و از نزد ملک بازگشتند و ملک به خادمان امر فرمود که اساس عیش فرو چینند و مغنیان که در دمشق هستند حاضر آوردند و همه‌گونه خوردنی‌ها و حلوا آماده سازند و زنان امراء و وزراء و ارباب دولت را فرمان داد که ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۲
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


زن محوری‌ترین و اصلی‌ترین موضوع «هزار و یک‌شب» است که تقریباً در تمام داستان‌ها نقش دارد و مهم‌تر این‌که هزار و یک‌شب اثری است که خلق آن به یک زن منسوب شده است. بنابراین بررسی نقش زن و جایگاه او در هزار و یک‌شب موضوعی است که از دیدگاه‌های مختلف جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه قابل بررسی و تفکر است. زن در هزار و یک‌شب موجودی شرور، عشوهگر، حیله‌گر، شهوت‌ران و خیانت‌کار توصیف شده که فقط برای فرونشاندن آتش هوس و شهوت مرد دانسته شده است. این مقاله درصدد است به این پرسش پاسخ گوید که چرا سیمای زن در هزار و یک شب تصویری ناخوشایند است و به کدام علل روانی و اجتماعی، زن این موجود ظریف و ستودنی، از جایگاه خود فرو می‌افتد و مظهر شر می‌شود تا جائی که برای نیل به اهدافش به مکر و حیله متوسل می‌شود؟ برخلاف آنچه اغلب تصور می‌شود زنان هزار و یکشب فقط زنان حیله‌گر و نیرنگ‌باز نیستند بلکه در هزار و یکشب با شخصیت‌های متنوعی از زنان روبرو می‌شویم: زنان پرهیزکار و پارسا، زنان باهوش و مدبّر، عجوزها، کنیزها، زنان ساحر و ... . ریشۀ چنین دید و نگاه منفی نسبت به زنان را باید در فرهنگ و عقاید و باورهای ملل مشرق زمین جستجو کرد. با توجه به فرهنگ و تفکر مردسالار در این جوامع، و محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی که زنان با آن روبرو هستند و از بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی محروماند، طبیعی است که به دنبال راه‌های گریز و نجات خود به شیوه‌های مختلف باشند. بنابراین زایش زن فریبکار نتیجۀ جور و ستمی است که جامعۀ مردسالار بر زن تحمیل می‌کند.

  • ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۴
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! نزهت الزمان تتمۀ فصل دوم را چنین گفت: اتفاقاً عمر بن عبدالعزیز به حاجیان بیت‌الله کتابی نوشت و آن این بود: اما بعد، من خدا را در شهرالحرام و در بلدالحرام در روز حج اکبر گواه می‌گیرم که من دشمن آن کسم که شما را ستم کند و از من ظلم کس اجازت نیست، زیرا که ستم رسیدگان را از من خواهند پرسید و آگاه باشید که هر عاملی از من از حق میل کند...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۹
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! عمر بن عبدالعزیز با فاطمه گفت: خدای تعالی پیغمبر را به سوی خود بازخواند و از برای مردم نهری بر جا گذاشت که از آن نهر سیراب شوند. چون ابوبکر خلیفه شد، نهر را به جای خود گذاشت و به مجرای خویش جاری کرد. پس از آن خلافت به عمر رسید. او نیز کارهای نیکو کرد و بسی مشقت‌ها کشید. چون عثمان خلیفه شد...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۴
  • سَرو سَهی