حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب شصت و هشتم برآمد

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۰۳ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! ملک نعمان نوشته بود که من یک ماه در نخجیرگاه بودم. چون باز آمدم، دیدم که برادر و خواهرت، ضوءالمکان و نزهت الزمان پاره ای مال گرفته با حاجیان به بیت الله رفته اند. چون از رفتنشان آگاه شدم فراخنای جهان بر وجود من تنگ شد. ناگزیر مانده، منتظر بازگشتن حاجیان بنشستم. چون حاجیان بیامدند ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.