شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملک نعمان در نامه نوشته بود کنیزی را که خریدهای بفرست تا با این کنیزکان در نزد علما مناظره کنند. اگر به این کنیزکان غلبه کند خراج بغداد را با کنیز بهر تو بفرستم. شرکان چون این بخواند، داماد خویشتن یعنی حاجب را با خواهرش بخواست و چون حاضر شد، شرکان خواهر را از مضمون نامه آگاه کرد و با او گفت...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
- ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۴۵