حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب شصتم برآمد

جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۱ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون ملک بازرگان را خلعت فاخر بداد و حاضران همی بازگشتند و به جز قاضیان و بازرگانان کس در نزد ملک نماند، ملک با قضات گفت: می خواهم که از این کنیز از هرگونه علم سؤال کنید و او جواب گوید تا بدانم که بازرگان راست گفته یا نه. پس ملک فرمود پرده بیاویختند و همۀ زنان با نزهت‌الزمان پشت پرده برآمدند و زنان وزرا و امرا شنیدند که ملک شرکان کنیزی خریده که در حسن و جمال و علم و ادب مانند ندارد و سیصد و بیست هزار دینار قیمت داده و آزادش کرده به کابین خود آورده است...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.