بررسی ریشههای زنستیزی در هزار و یکشب (قسمت هفتم)
نویسندگان: حسین حسنپور آلاشتی، سوگل خسروی
این پژوهش با رهیافتی توصیفی-تحلیلی، از روش کتابخانهای و اسنادی بهره میبرد. بدین شکل که به بررسی علل و ریشههای زن ستیزی در کتاب هزار و یکشب میپردازد.
الف. بررسی علل نگاه منفی نسبت به زن در هزار و یکشب :«مادام که در اجتماع وجود زن تنها برای لذت بخشیدن به مرد است، ما همه باید به نام مرد سر از شرم به زیر افکنیم. من ترجیح میدهم که نسل انسان به تمامی نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن، ظریفترین مخلوق الهی به یک وسیلۀ عیاشی و شهوترانی مرد از هر حیوانی پستتر گردد. مخاطب من در سراسر جهان مردانی هستند که اجتماع آنها «زن» را چنین خوار کرده است.» آنچه آرزوی گاندی بود، امروز بعد از گذشت سالیان بسیار، هنوز هم آرزویی بیش نیست.
در ادبیات و عقاید و رفتار گذشتگان جز تعداد کمی از داستانهای عاشقانه که در آنها زن، مظهر مهر و محبت و وفاداری معرفی شده است، جملگی زن را موجودی شرور و عشوهگر و حیلهگر توصیف کردهاند و او را موجودی برای فرو نشاندن آتش هوس و شهوت مرد دانستهاند. تمتع جنسی یافتن زن از مرد و در مقابل حیلهگری و افسونگری زن یکی از مهمترین مایههای اصلی نوشتههای ادبی فرهنگ ما را تشکیل میدهد. در مطالعات فرهنگی دربارۀ زن، کتاب هزار و یکشب مرجع نسبتاً مهمی است. کتاب دربردارندۀ دهها شخصیت زن است که هر یک نقشها و کارکردهای اخلاقی گوناگونی را بر عهده دارند.
ب. شخصیتهای زنِ داستانهای هزار و یکشب: زن، محوریترین موضوع هزار و یکشب است و مهمتر این که کتابی است که راوی آن یک زن است و تقریباً در تمام داستانها و حکایتهای داستان حضور و نقش دارد که پیشاپیشِ آنها، شهرزاد که برترین نمونۀ زنان است، قرار دارد. چارهگری زنان و مکر و حیلۀ آنان موضوعی است که همواره همراه نام هزار و یکشب از آن سخن به میان میآید. اصولاً در الف لیله مکر و حیله همواره با زن، عشق، جنسیت و فتنه همراه است و مکر زنان در واقع ماده اصلی داستانهای آن را تشکیل میدهد و قصۀ مدخل هزار و یکشب مرکب از سه حکایت با مضمونی واحد است که همه حکایت از مکر زنان دارد.