حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بررسی نقش زن» ثبت شده است

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


نتیجه گیری: با توجه به اینکه هزار و یک‌شب کتابی است ترکیب شده از آداب و رسوم و فرهنگ ملل مختلف هند، ایران، عرب، یونان و ... بنابراین ریشه و عوامل زن ستیزی در این اثر را باید در فرهنگ و عقاید ملل مشرق زمین جست. در آیین هندو، بودایی، زرتشتی و اسلام اگر چه زن در ظاهر ارج و مقام والایی دارد اما در عمل ارزش چندانی ندارد و در ادبیات و فرهنگ این ملل، زن موجودی است پست و ضعیف، حیله‌گر، شهوت‌ران، خیانت‌کار، بی‌وفا و سست‌عهد. زنی که به دلیل توان جسمانی ضعیف تر، از نظر فکری و ذهنی نیز ضعیف تر تصور می شود. در نگاه تک بعدی مرد سالار این جوامع، زن موجودی منفعل و مغلوب است که برای مرد آفریده شده و از خود هویتی مستقل ندارد.

بر خلاف آنچه اغلب تصور می شود زنان هزار و یک‌شب فقط زنان حیله‌گر و نیرنگ باز نیستند بلکه در هزار و یک‌شب با شخصیت های متنوعی از زنان روبروی می شویم، زنان پرهیزکار، زنان مدبر و باهوش، زنان عاشق، کنیزها، عجوزها، زنان ساحر و ... آنچه باعث شده است همه زنان هزار و یک شب حیله گر و منفی دانسته شوند، این است که تمام شخصیت های زن این داستان ها، به نوعی از هوش و درایت بیشتری نسبت به مردان برخوردارند و برای هر مشکلی چاره‌ای دارند. از آن جایی که ما میراث بر جامعه ای هستیم که در آن عقل مذکر حکومت کرده است بنابراین شگفت نیست که تاریخ و فرهنگ و ادبیات ما هم نگاه و اندیشه ای مردانه داشته است. در هزار و یک شب، زن یا فعال است که در آن صورت موجودی است حیله گر و خبیث و لکاته یا موجودی منفعل که در آن حال زیباست و خواستنی و اثیری. در جامعه مردسالار و با تفکر مردانه که زنان از نازل ترین شأن شخصیتی و اجتماعی برخوردارند و از حضور در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی محروم اند، زنی که شاهد خیانت شوهر و نادیده گرفتن خود از سوی او است، زنی که این چنین در مکتبی خوار می شود، طبیعی است که به دنبال راه های گریز و نجات خود به شیوه های مختلف است. بنابراین در بسیاری از موارد زایش زن فریبکار نتیجه و فرایند جور و ستمی است که جامعۀ مرد سالار و نظام ارزش های ظالم آن بر زن تحمیل می کند. پایان./

 

مقاله‌های خود را به نشانی shahrzadeqessegoo@gmail.com ارسال کنید.

  • ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۰
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


عوامل زیست شناختی: دومین گام در بررسی ریشه های زن ستیزی، عوامل زیست شناختی است. در سرتاسر تاریخ، اختلاف زیست شناسی دو جنس مذکر و مونث و تقسیم کاری که بر این اساس مبتنی است، یک ضرورت اجتناب ناپذیر بوده است. به نظر می رسد که فیزیولوژی ضعیف تر زنان و دگرگونی روانی و زیستی آنها موجب شده است که آنان در نیروی کار به عنوان یک عضو غیر مفید فعالیت کنند. مادری زنان مکان اولیۀ زنان در حوزه ی خانگی را تعیین می‌کند و مبنایی را برای تفکیک ساختاری بر اساس عوامل زیست شناختی را به وجود می‌آورد، فرودستی زنان نتیجۀ تقسیم بندی جهانی به حوزۀ عمومی و خصوصی است که ریشه در روابط اجتماعی مادریِ زنان دارد و از طریق این روابط بازتولید می شود. البته ضعف جسمانی زن هرگز او را از انجام کارهایش باز نداشته است. همان طوری که در جوامع ابتدایی باستانی، حجم کاری که به وسیلۀ زنان انجام می شده، همیشه قابل ملاحظه بوده و ادارۀ خانواده و قبیله بر عهده آنان بوده است.

فمینیست ها، در تلاش برای رهانیدن زنان و برای تساوی حقوق آنها، بین جنسِ زیست شناختی و جنسیت اجتماعی تفاوت قائل می شوند. «جنس» واژه ای است که به تفاوت های زیست شناختی میان زن و مرد اشاره دارد. اما «جنسیت» مسئله ای است فرهنگی و مربوط به اجتماع و جامعه. بنا به نظر سیمون دوبووار که «آدمی زن زاده نمی شود، آدمی زن می شود»، موقعیت فرودست زنان یک امر طبیعی یا زیست شناختی نیست بلکه جامعه آن را به وجود آورده است. در واقع با گذشت زمان، وقتی که انسان ها متوجه شدند که پدر حامل اولیه تکوین یا علت اصلی تولید نسل است، مادر را فراهم آورنده صرف ماده که باید فقط صورت و تعیین به خود بگیرد، تصور کردند و این چنین بین خود و دیگری (زن) تفاوت و برتری قائل شدند و در تفکر و جامعه ای که قائل به تفاوت باشد، هرگز برابری وجود نداشته بلکه تنها تسلط و تسلیم موجود است. در چنین جامعه ای، مرد نگرنده است و زن نگریسته و نگاه همیشه از جانب کسی اعمال می شود که قدرت را در دست دارد. در جامعۀ مرد سالار، زنان لعبتی می شوند پیش نگاه مردان و ابزاری می شوند که مناسبات مرد سالار جامعه را باز تولید می کنند.

  • ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۰
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


ریشه های زن ستیزی در تفکر جامعه یونانی: در هزار و یک شب، قصه هایی وجود دارد که ظاهراً بازمانده داستان ها و تمثیل هایی از ادبیات یونانی و رومی است. گالان نخستین کسی بود که به این مسئله توجه کرد و مقابله سندباد را در سفر سوم او با غولی که چشمانش را کور می کند، بازتاب حادثه ای از حماسه ایلیاد دانست که در آن اودیسیوس با غولی به نام پلیفموس به مبارزه بر می خیزد. زنانگی از همان مبادی اندیشه یونانی، پیوندی نمادین با چیزی که تصور می رفت عقل پشت سر گذاشته باشد داشت و از همان آغاز هر آنچه باید در راه پرورش عقلانیت زیبنده فرهنگ به دور ریخت، پیوندی نمادین با زنانگی داشت. در ابتدای عصر ترقی یونان، زن از نظر اخلاق و حقوق قانونی و رفتار اجتماعی در اوج بدبختی و تیره روزی به سر می برد و هیچ گونه ارج و مقام اجتماعی نداشت و در تفکر یونانیان، هم چون یهودیان، زنی به نام «پاندورا» سر چشمۀ همۀ دردها و مصیبت های انسان و بشر است.

  • ۲۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۳
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


بیشتر زنان از تمام حقوق اجتماعی و انسانی محروم بوده اند و عملاً چه در سنن و عرف مرسوم در جامعۀ آن روز و چه در قوانین مملکتی، جز کنیزکانی در خدمت مرد نبوده اند. در امپراطوری ساسانی، بنابر قوانین متداول از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت و «شخص» فرض نمی شد، بلکه شیئی بود در خدمت مرد و برای مرد. اگر چه در ایران باستان و در آغاز، نیاز به بازوی کار، اجازه نمی داد که از نقش و رسالت زن در امر تولید چشم پوشی شود و زنان، موقعیت و مقامی ارجمند داشتند، اما به مرور زمان با گسترش برده داری در دوره های هخامنشی و ساسانی، زنان از کارهای تولیدی برکنار ماندند و این چنین پرده نشینی زنان و حرم‌سراداری مردان رواج یافت. همۀ این عوامل به همراه تعصبات شدید به نام دین و اسلام در مردم پیدا شد و مردان برای دور نگاه داشتن زنان از دید اقوام، اغلب آنها را خانه نشین کرده و زنان را از اجتماع دور کردند. با اینکه در دین اسلام جایگاه زنان چون مردان دارای ارزش و اهمیت است، اما به دلیل تفسیرهای ناموجه از آیات قرآن و احادیث نبوی و نسبت دادن دروغین بعضی از سخنان به پیامبر اسلام و تأثیر دیدگاه های زن ستیزانۀ بعضی ادیان همچون دین یهود، زن مسلمان به قول پروین اعتصامی «اندر سیاهی» منزل کرد و قربانی «معبد سالوس» گردید و بسیاری از دستورات و آموزش های واقعی اسلام، تحت سیطرۀ قدرت دوباره به فراموشی سپرده شد. بنابراین بسیاری از احکام امروز که به نام اسلام بر زنان فرض شده است، از اسلام نیست بلکه میراث اندیشه های مردانی است که خوی پدرسالارانۀ خویش را در اسلام به جا گذاشته اند. علاوه بر این تأثیرات اجتماعی آداب و رسوم جاری و فرهنگ های قومی و محلی هم چون آداب و رسوم اعراب جاهلی، زمینه را برای تفسیر دلخواهانه احکام و قوانین فراهم آورد.

  • ۲۶ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۱۹
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


ریشه های زن ستیزی در تفکر جامعه ایرانی: برای پی گیری ریشه های زن ستیزی در تفکر جامعه ایرانی، ابتدا باید نگرش فلسفی و دینی ایرانیان مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. نگرش فلسفی ایرانیان، تحت تأثیر آرای گروه اخوان الصفا و به دنبال آن مشاییان است و نگرش دینی آنها، تحت تأثیر دین زرتشتی و اسلامی است. در نمادپردازی های ادب فارسی عقل و آسمان و خورشید مذکر و نفس و زمین و ماه مونث اند. سمبل زمین مونث خود این نتیجه را در بر دارد که دنیای دون را هم با صفت زنانگی تصور می کنند. در نمادپردازی ها و رمزگرایی های ما، دنیا به زنی مکار و حیله گر تشبیه شده است که هر روز خود را می آراید و مردان بسیاری را فریب می دهد. بنابراین تصور خوار داشت زن همراه با حیله گری و مکاری او همواره در تفکر فلسفی ایران و به تبع آن در ادبیات ما وجود داشت.

اگر چه در ایران باستان، زن مقام والا و ارزشمندی دارد و حتی مورد ستایش و پرستش قرار می گیرد، حق فرمانروایی، حق قضاوت و ادارۀ امور خانواده و اجتماع همه در اختیار زن بوده است و بنا به گفتۀ ویل دورانت «نظم خانواده در ابتدای امر متکی بر مادر بود و پدر منزلتی عرضی و ناچیز داشت.» البته باید این نکتۀ مهم را در نظر داشت که منظور از عهد مادر سالاری، حاکمیت مطلق زن بر مرد نیست. در واقع این عهد به خاطر سیاست و خودکامگی زنان به وجود نیامده، بلکه این دوره به خاطر مسائل اجتماعی و اقتصادی و به طور طبیعی به وجود آمده است. نه زنان آن دوره خواهان حکومت مطلق بودند و نه مردان چنین اندیشه ای نسبت به زنان خود داشتند. حتی مقام زن در افسانۀ آفرینش دین مزدیسنا در مقایسه با مرد، برابر است. زن و مرد یکسان و همانند آفریده می شوند و با همکاری یکدیگر مشکلات را از میان برداشته و جهان را آماده می سازند. در دین مزدیسنا، زن و مرد در یک نقطه تکوین می یابند و با هم از زمین سر بر می آورند که این نشان دهنده برابری زن و مرد در آغاز آفرینش و خلقت است. با این که چنین برابری در خلقت زن و مرد در اعتقادات ایرانیان وجود داشته است، اما به مرور زمان روابط زن و مرد دچار تغییرات اساسی شد. در ایران از لحاظ تاریخی، در عصر مفرغ، نظام پدرسالاری حکمفرماست و نظام اقتدار پدرمآب بعد از انقلاب مذهبی که طی آن خدای همه توان جایگزین زن-ایزدان می شود، ظاهر می گردد. در جامعۀ زرتشتی که جامعه مرد سالار بود، اگر چه زن از جهاتی چون باروری، مادری و همسری دارای اهمیت است، در مقام مقایسه با مرد موجود پست تر شمرده شده است و در عمل و حتی در قوانین موجود ایران باستان، زن و مرد دارای اختلافات فاحش بوده اند.

  • ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۸
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


ریشه های زن ستیزی در تفکر جامعه هندی: تأثیر ادبیات هند بر هزار افسان پارسی کاملاً مشهود و بارز است. تأثیری در حد دگرگونی ساختاری و اختلاط تفکر و اندیشه. تاریخ هندوستان از منظر زندگی زنان، سیری جبری را طی می کرد. در آیین هندیان و در ریگ ودا که شامل گفت و گویی میان نخستین پدر و مادر شر است، می توان بارقه‌هایی از یک داستانِ «مکر زنان» را کشف کرد. در این داستان زن با مکر و حیله می کوشد تا برادرش را به همسری فراخواند و این چنین نخستین گناه بشر را پی ریزی می کند. در هند به رغم وجود الهگان در هیئت خدایان، در عمل زنان در ادوار باستانی چندان مورد احترام نبوده اند و از آزادی کمی برخوردار بودند. آنها را نجس به حساب می آوردند و از حضورشان در مراسم قربانی هایمقدس ممانعت می کردند که با تثبیت پدرسالاری و آغاز عصر قهرمانی، زنان به مرور همین آزادی اندک خود را از دست دادند تا جائی که در عصر بودا، به موجوداتی پست و بی ارزش بدل شدند که چون دامی خطرناک رهروان حقیقی را از رفتن سوی نیروی بی انتهای هستی بخش باز می داشتند. بودا بیست و پنج قرن پیش گفت که زن تجسم شر است. دین خود جایی برای زنان قائل نیست. او دین بودایی را دینی انزوا جویانه می داد که در آن باید به تمام لذتهای دنیوی پشت کرد و چون زن مظهری از این لذات است، پس باید از آن نیز پرهیز و دوری کرد. بنابراین در آیین هندیان، زن نازل‌ترین شأن شخصیتی و اجتماعی را دارد که از حضور در فعالیت های اجتماعی و مذهبی محروم شده است. زنان از نظر قانون ناخالص اند و ارزشی ندارند. ازدواج با دختر نابالغ، بیوگی دائمی زنان، جدایی زنان از مردان نامحرم، سوزاندن زنان با شوهر متوفی شان جمله رفتارهای غیر انسانی پیروان این آیین دربارۀ زنان است. تا جائی که در داستان های کهن این سرزمین، غالب زنان سرکشِ اهل تجربه، در هاله مکاری، حیله گری و خیانت کاری معرفی می شوند و در مقابل زنان مطیع، آرام و بی اراده مورد ستایش قرار می گیرند!

  • ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۰
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


با دقت در حکایت‌ها و داستان‌های هزار و یک‌شب می‌بینیم که تصویر بد و منفی از زنان ارائه شده است و زن که مظهر آرمانی عشق و موجودی دوست داشتنی و ستودنی است، از جایگاه خود فرو می‌افتد و مظهر شرّ می‌شود تا جائی که برای نیل به اهدافش به مکر و حیله متوسل می‌شود. هزار و یک‌شب کتابی است ترکیب شده از آداب و رسوم و فرهنگ‌های ملل مختلف. این کتاب بهترین یادگاری است از مسائل و نکات تاریخی، اجتماعی، ادبی و اخلاقی و فرهنگ ملل قدیم مشرق زمین هم چون هندوستان، ایران، عرب، ترک و ... بنابراین ریشه و عوامل زن ستیزی در این اثر را باید در فرهنگ و آداب و رسوم ملل مشرق زمین جست. بنا به شواهد و مستندات موجود، هزار و یک‌شب کتابی است با اصل و ریشۀ هندی که بعدها به زبان پهلوی ترجمه شده و وارد ایران شد و سپس به دست اعراب افتاد.بنابراین هزار و یک‌شب تألیف یک تن و یک قوم و ملت نیست؛ این کتاب طی قرن‌های متوالی در تمام عالم گردش کرده، بسیار عجایب و نوادر دیده و از آن توشه‌ها اندوخته و هر قوم و قبیله‌ای به تناسب آداب و رسوم و فرهنگ خویش چیزی به آن افزوده‌اند تا اینکه به این کمال رسیده است.

عوامل فرهنگی و عقیدتی: برای پیگیری ریشه‌های زن‌ستیزی در تفکر این جوامع و ملت‌ها، باید نگرش دینی و فلسفی آن‌ها مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد و بررسی نگرش دینی و مذهبی نخستین گام است. بهطور کلی هزار و یک‌شب تحت تأثیر آیین و اعتقادات هندی، ایرانی، عربی (اسلام) و آیین یهود است.

  • ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۲
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


بررسی علت های بدبینی نسبت به زن: در میان رایج ترین اسطوره های مربوط به شبکه اساطیری زنان، اسطوره ای است که زن را کهتر از مرد و او را، آفریده ای شرور می شمرد. در میان بسیاری از اقوام جهان و در روایات یهودی، مسیحی و بسیاری از روایات اعصار کهن، شر به واسطه زن وارد جهان شده است. این باورها و عقاید مربوط به زن، صدها سال ریشه دارد و چه در غرب و چه در شرق، همواره افسانه هایی بین مردم رواج داشت که براساس آن ها زیبا رویان فتنه گری هم چون حوّا، نانا، پاندورا و ... در دنیای مردان آشوب به پا کرده و نظام ثابت آن را دستخوش تغییر و تحول کرده اند.

به طور کلی زنان شامل دو زیر گروه اصلی می شوند: زن خوب و نیک سرشت، زن بد ذات و پلید و زن تنها از دو بعد برخوردار است؛ یا مطیع مرد است و یا همطراز با اوست. در واقع همواره از طریق مرد است که عیار زن محک زده می شود و آرمان زن دست یافتن به امتیازات مرد دانسته شده است نه چیزی بیشتر از آن. در روایات دینی و جادویی، مرد را عمدتاً آفریده خدا و در ردیف آفریدگان نیک، مثبت، کنش مند و زن را آفریده شیطان، شرور، منفی و ایستا قرار می دهند. اما این باور چگونه شکل گرفت، چگونه ترس و تحقیر در تصور زن نهاده شده است؟ در حالی که نخستین عشق یک کودک عشق به مادر است و نیز مردان و زنان عاشق یکدیگر می شوند و مهم تر آن که کهن ترین تجلی پر آوازه ایزد به گونه زن است.

  • ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۳
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


 دستۀ دیگری از زنان هزار و یک‌شب، زنان زیرک و خیانت‌پیشه هستند که با مکر و حیله شوهر خود را خام می‌کنند و به او خیانت می‌ورزند. نمونۀ این زنان، زنان ملک شهرباز و برادرش شاه زمان است که در غیبت همسرانشان، به آن‌ها خیانت می‌کنند. در حکایتِ «زن زیبا و طوطی» وحکایتِ «عزیز و غریزه» زن با حیله گری و نیرنگ، شوهرش را فریب داده و به او خیانت می کند. این زنان با این خویش‌کاری، نمودار زنان شوم و پلید و نمایندۀ دختر اهریمن، در اساطیر کهن هستند. این گونه زنان ابعاد روانی پیچیده ای  دارند که از دیدگاه روان شناسی قابل بررسی است. از دیدگاه فروید که افسانه ها را برآمده از وضعیت روانی و عقده های درونی انسان های کهن می دانست، تک تک شخصیت های ساده قابل بررسی و تفکر هستند. به طور کلی زنان در هزار و یک شب، با صفات شهوت رانی، حیله گری و خیانت توصیف شده اند که بخاطر بی وفایی، سست عهدی و ناقص العقلی قابلیّت مشاوره و رازداری را ندارند.

  • ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۱۹
  • سَرو سَهی

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


 شهرزادِ راه‌دان به تعبیری نماد حکمت دانای مزدایی است و چاره‌جویی عرصۀ خون‌باری است که از سوی پادشاهی بیمار و خون‌خوار ایجاد شده است. او چارۀ آزِ شهوت و خشم شهریار را، بیان حکایت‌ها و داستان‌ها و سحر و جادوی کلام می‌داند. روان‌شناسان معتقدند که قصه اثر درمانی دارد و یکی از شگردهای پزشکی کهن هندوستان، شگرد قصه‌گویی جهت درمان اختلالات روانی بیماران است؛ شگردی که توسط شهرزاد نیز اعمال می‌شود تا پادشاه، سلامتش را بازیابد. قدرت و توانایی شهرزاد را می‌توان با استر، قهرمان زن تورات مقایسه کرد؛ زیرا شهرزاد همانند استر که همۀ قومش را نجات می‌دهد، دختران بی‌گناه سرزمینش را از تیغ جلاد می‌رهاند. زیرا او معتقد است که همۀ زنان را به یک چوب نباید راند و یقین دارد که مکر و حیله‌گری زنان، گاه برای جبران جور و ستمی است که بر وی روا داشته‌اند و گاهی همچون مکر و نیرنگ‌بازی شهرزاد، هدفی والا و انسانی در پی دارد. بسیاری از داستان‌ها و حکایت‌ها در ظاهر به بزهکاری و حیلۀ زنان دلالت می‌کند اما برای خوانندۀ امروزی، پیچیدگی‌ها و سوال‌هایی را باز می‌نمایاند؛ علت خیانتکاری زن چیست؟ و مکر و حیلۀ او واکنشی در مقابل کدام رفتار است؟

نمونه‌های این زنان پرهیزگار و کاردان را در هزارویک شب در حکایت‌های «زن صدقه دهنده»، حکایتِ «عبدالله فاضل» و حکایتِ «شاه و زن وزیر او» می‌بینیم. هم چون نمونه هایی از دختران و زنان زیرک و دانا را در حکایت‌های «هارون الرشید و سه دختر شاعر» و «انوشیروان و دختر دهاتی» می توان دید که همگی دانایی و زیرکی و کاردانی زنان و دختران است.

دستۀ دیگری از زنان هزار و یک‌شب، عجوزها هستند؛ پیرزنهایی که گاهی پست و پلید و گاهی مهربانند. عجوزها در بسیاری از داستان‌ها واسطه‌ای هستند برای رساندن عاشق و معشوق به هم و حیله‌گری و ترفند این پیرزن‌ها برای وصال عاشقان است مانند حکایت «اردشیر و حیات‌النفوس». در واقع اینان دلّالان محبت هستند که «گویی می‌خواهند سترونی خود را با عشق‌ورزی اربابشان جبران کنند.» در این داستان عجوزی که دایۀ حیات‌النفوس است، با استفاده از تجربیات خود او را به عشق اردشیر ترغیب می‌کند. دستۀ دیگری از عجوزها بد ذات و پلیدند و هیچ وجه مثبتی در شخصیت آن‌ها دیده نمی‌شود که موجب فریب خوردن زنان ساده و پاکدامن می‌شوند مانند حکایت «دختر تازیانه خورده»که در آن عجوزی که دایۀ خانۀ امین است، دختر ثروتمندی را به خانۀ امین برده و او را به عقد امین در می‌آورد و در ادامه همین پیرزن دختر را ترغیب می‌کند تا به همسرش خیانت کند و این چنین موجب جدایی آن دو از هم می‌شود. نمونۀ دیگر، دلیله محتاله است که نمونه کامل یک عجوزه حیله‌گر است که در دو داستان «احمد دنف و حسن شومان» و «دلیله محتاله و علی زیبق» دیده می‌شود.

  • ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۳
  • سَرو سَهی