چون شب هفتاد و پنجم برآمد
شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۲۴ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! نزهتالزمان گفت: خدای تعالی تو را به او برساند. پس از آن نزهتالزمان با خادم گفت: با او بگو که بیتی چند در شکایت جدایی بخواند. خادم بدان سان که خاتون گفته بود با ضوءالمکان بگفت.
چون نزهتالزمان ابیات بشنید، دامن خیمه بالا کرده به ضوءالمکان نظر انداخت و او را بشناخت. فریاد زد و نام ضوءالمکان به زبان راند. ضوءالمکان نیز بدو نگاه کرده بشناخت. فریاد زد و نام نزهتالزمان به زبان راند....
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.