بررسی ریشههای زنستیزی در هزار و یکشب (قسمت هشتم)
نویسندگان: حسین حسنپور آلاشتی، سوگل خسروی
هزار ویک شب مجموعه ای است از انواع و اقسام زنان گوناگون. بر خلاف تصور عامه که این کتاب حکایت هایی است درباره زنان حیله گر و نیرنگ باز، هم چنین این کتاب را زنانی در بر گرفته اند که از هوش و پاکدامنی و کاردانی بهره دارند که بهترین نمونه آن شهرزاد است که در وصفش گفته اند: «شهرزاد دختر مهین، دانا و پیش بین و از احوال شعرا و ادبا و ظرفا و ملوک پیشین آگاه بود.» بنابراین شهرزاد سردمدار مجموعه زنان با درایت و هوشیاری است که از چنان هوشی برخوردار است که حتی مردان را درس می دهد و به راه درست فرا می خواند. شهرزاد دختری عاقل و با تدبیر است و خوب می داند که برای مطیع کردن شهریار از چه حربه ای استفاده کند. ظرافت فکر، قدرت اندیشه، وسعت دانش و فصاحت کلام از او موجودی برگزیده و یگانه ساخته است که موجب بیداری و معرفت شهریار می شود. شهریار که شاهد خیانت و بی وفایی همسرش بوده است، بر زنان خشم می گیرد و بر این باور است که همه زنان حیله گر و مکارند و هیچ زنی شایسته دوست داشتن نیست بلکه تنها برای کامرانی و لذت جویی مرد خلق شده است که چون نباید مجالی برای خیانت داشته باشد، پس بهتر است کشته شود. در واقع شهریار بخاطر شناخت و آگاهی کم و محدودش از واقعیات، این گونه رفتار می کند. شهرزاد با گذشت و فداکاری خود بلاگردان می شود و برای نجات جان خود و خواهرانش دل به دریا می زند و با خطر مرگ پنجه می افکند. شهرزاد می خواهد از راه دانایی و مهربانی بذر آدمیّت و صفات نیک انسانی را در شوره زار ضمیر جهنمی شهریار برویاند تا او را با دنیای روشن جان و روان و عوالم یزدانی آگاهی و معرفت آشنا سازد و او را از مقام پست دیو به مقام رفیع انسانیّت برساند. شهرزاد مکمّل شهریار است و آرزوی کمال جوئیش را برآورده می سازد. زیرا شهریار ذات و هستی خود را تنها به یاری موجود دیگری می تواند درک کند و تنها از این راه به وجود و خودی خود پی می برد. سلاح شهرزاد در این پیکار کلام او است. در واقع مبنای کتاب هزار و یک شب بر گفتگو میان شهرزاد و شهریار استوار است. گوته «خود را به کرات و با رغبت تمام از نظر سخنسرائی با شهرزاد سنجیده» است.