حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


ریشه های زن ستیزی در تفکر جامعه ایرانی: برای پی گیری ریشه های زن ستیزی در تفکر جامعه ایرانی، ابتدا باید نگرش فلسفی و دینی ایرانیان مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. نگرش فلسفی ایرانیان، تحت تأثیر آرای گروه اخوان الصفا و به دنبال آن مشاییان است و نگرش دینی آنها، تحت تأثیر دین زرتشتی و اسلامی است. در نمادپردازی های ادب فارسی عقل و آسمان و خورشید مذکر و نفس و زمین و ماه مونث اند. سمبل زمین مونث خود این نتیجه را در بر دارد که دنیای دون را هم با صفت زنانگی تصور می کنند. در نمادپردازی ها و رمزگرایی های ما، دنیا به زنی مکار و حیله گر تشبیه شده است که هر روز خود را می آراید و مردان بسیاری را فریب می دهد. بنابراین تصور خوار داشت زن همراه با حیله گری و مکاری او همواره در تفکر فلسفی ایران و به تبع آن در ادبیات ما وجود داشت.

اگر چه در ایران باستان، زن مقام والا و ارزشمندی دارد و حتی مورد ستایش و پرستش قرار می گیرد، حق فرمانروایی، حق قضاوت و ادارۀ امور خانواده و اجتماع همه در اختیار زن بوده است و بنا به گفتۀ ویل دورانت «نظم خانواده در ابتدای امر متکی بر مادر بود و پدر منزلتی عرضی و ناچیز داشت.» البته باید این نکتۀ مهم را در نظر داشت که منظور از عهد مادر سالاری، حاکمیت مطلق زن بر مرد نیست. در واقع این عهد به خاطر سیاست و خودکامگی زنان به وجود نیامده، بلکه این دوره به خاطر مسائل اجتماعی و اقتصادی و به طور طبیعی به وجود آمده است. نه زنان آن دوره خواهان حکومت مطلق بودند و نه مردان چنین اندیشه ای نسبت به زنان خود داشتند. حتی مقام زن در افسانۀ آفرینش دین مزدیسنا در مقایسه با مرد، برابر است. زن و مرد یکسان و همانند آفریده می شوند و با همکاری یکدیگر مشکلات را از میان برداشته و جهان را آماده می سازند. در دین مزدیسنا، زن و مرد در یک نقطه تکوین می یابند و با هم از زمین سر بر می آورند که این نشان دهنده برابری زن و مرد در آغاز آفرینش و خلقت است. با این که چنین برابری در خلقت زن و مرد در اعتقادات ایرانیان وجود داشته است، اما به مرور زمان روابط زن و مرد دچار تغییرات اساسی شد. در ایران از لحاظ تاریخی، در عصر مفرغ، نظام پدرسالاری حکمفرماست و نظام اقتدار پدرمآب بعد از انقلاب مذهبی که طی آن خدای همه توان جایگزین زن-ایزدان می شود، ظاهر می گردد. در جامعۀ زرتشتی که جامعه مرد سالار بود، اگر چه زن از جهاتی چون باروری، مادری و همسری دارای اهمیت است، در مقام مقایسه با مرد موجود پست تر شمرده شده است و در عمل و حتی در قوانین موجود ایران باستان، زن و مرد دارای اختلافات فاحش بوده اند.