حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب یکصد و هشتاد و چهارم برآمد

جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۴۶ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! ملکه را از دیدن قمرالزمان خرد به زیان رفت و هوشش بپرید و با خود گفت: این قمرمنظر کیست که در خوابگاه من خفته؟ وای بر من اگر این کار آشکار شود، با رسوایی چه خواهم کرد؟ پس از آن به چشمان مخمور و ابروان به هم پیوستۀ او نظر کرد و حسن و جمال و عارض و خال او بدید. مهرش بر او بجنبید ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۹۶/۰۸/۲۶
  • سَرو سَهی