حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب یکصد و هشتاد و ششم برآمد

جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۴۷ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! خادم با قمرالزمان گفت: ای خواجه! مرا از چاه به‌در آور و از این ورطه خلاص ده تا راستی با تو بگویم. قمرالزمان او را از چاه به‌درآورد و آن ایام فصل زمستان بود. خادم از بسیاری غوطه خوردن و بیرون آمدن، از شدت سرما مانند بید که از باد تند بلرزد همی‌لرزید و جامه‌اش از آب تر بود. گفت: ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۹۶/۰۸/۲۶
  • سَرو سَهی