حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب یکصد و شصت و پنجم برآمد

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! کنیز با گوهرفروش گفت که: از زورق به‌در آمده به سوی شمس‌النهار رفتم و از غایت فرح نزدیک بود که عقل از من برود. چون پیش رفتم مرا فرمود که هزار دینار به آن مرد که او را آورده بود بدهم. پس از آن، من و آن کنیزک او را برداشته به خوابگاهش رسانیدیم...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۹۶/۰۸/۲۴
  • سَرو سَهی