حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب یکصد و شصت و سوم برآمد

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! گوهرفروش چون سخن همسایه بشنید به خانۀ خود بازگشت و با خود گفت: ابوالحسن را بیم از چنین واقعه بود که بر من روی داد و از بهر همین به بصره روان شد و از آن ورطه که او گریخت من درافتادم. پس اندک‌اندک دزدیده شدن متاع خانۀ گوهرفروش به گوش همه کس رسید و از هر سوی روی بدو آوردند...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۹۶/۰۸/۲۴
  • سَرو سَهی