حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

نویسندگان: حسین حسن‌پور آلاشتی، سوگل خسروی


عوامل زیست شناختی: دومین گام در بررسی ریشه های زن ستیزی، عوامل زیست شناختی است. در سرتاسر تاریخ، اختلاف زیست شناسی دو جنس مذکر و مونث و تقسیم کاری که بر این اساس مبتنی است، یک ضرورت اجتناب ناپذیر بوده است. به نظر می رسد که فیزیولوژی ضعیف تر زنان و دگرگونی روانی و زیستی آنها موجب شده است که آنان در نیروی کار به عنوان یک عضو غیر مفید فعالیت کنند. مادری زنان مکان اولیۀ زنان در حوزه ی خانگی را تعیین می‌کند و مبنایی را برای تفکیک ساختاری بر اساس عوامل زیست شناختی را به وجود می‌آورد، فرودستی زنان نتیجۀ تقسیم بندی جهانی به حوزۀ عمومی و خصوصی است که ریشه در روابط اجتماعی مادریِ زنان دارد و از طریق این روابط بازتولید می شود. البته ضعف جسمانی زن هرگز او را از انجام کارهایش باز نداشته است. همان طوری که در جوامع ابتدایی باستانی، حجم کاری که به وسیلۀ زنان انجام می شده، همیشه قابل ملاحظه بوده و ادارۀ خانواده و قبیله بر عهده آنان بوده است.

فمینیست ها، در تلاش برای رهانیدن زنان و برای تساوی حقوق آنها، بین جنسِ زیست شناختی و جنسیت اجتماعی تفاوت قائل می شوند. «جنس» واژه ای است که به تفاوت های زیست شناختی میان زن و مرد اشاره دارد. اما «جنسیت» مسئله ای است فرهنگی و مربوط به اجتماع و جامعه. بنا به نظر سیمون دوبووار که «آدمی زن زاده نمی شود، آدمی زن می شود»، موقعیت فرودست زنان یک امر طبیعی یا زیست شناختی نیست بلکه جامعه آن را به وجود آورده است. در واقع با گذشت زمان، وقتی که انسان ها متوجه شدند که پدر حامل اولیه تکوین یا علت اصلی تولید نسل است، مادر را فراهم آورنده صرف ماده که باید فقط صورت و تعیین به خود بگیرد، تصور کردند و این چنین بین خود و دیگری (زن) تفاوت و برتری قائل شدند و در تفکر و جامعه ای که قائل به تفاوت باشد، هرگز برابری وجود نداشته بلکه تنها تسلط و تسلیم موجود است. در چنین جامعه ای، مرد نگرنده است و زن نگریسته و نگاه همیشه از جانب کسی اعمال می شود که قدرت را در دست دارد. در جامعۀ مرد سالار، زنان لعبتی می شوند پیش نگاه مردان و ابزاری می شوند که مناسبات مرد سالار جامعه را باز تولید می کنند.