شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! عزیز گفت: چون بیدار شدم خود را به در باغ افتاده دیدم، برخاسته اندکاندک برفتم تا به خانۀ خود برسیدم. مادرم را دیدم که گریان است. پس نزدیک رفته خود را در آغوش او انداختم...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
- ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۴