چون شب هشتاد و سوم برآمد
يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! کنیز پنجم با ملک نعمان گفت که: موسی علیهالسلام به نزد شعیب رسید و خوردنی از بهر شام آماده بود. پس شعیب با موسی گفت: همی خواهم که مزد آب کشیدن تو بدهم. موسی گفت: من از خانوادهای هستم که عمل آخرت را به متاع دنیا نفروشند و به زر و سیمش ندهند. شعیب گفت: ای جوان! تو مرا مهمان هستی، عادت من و پدران من این است که مهمان گرامی بدارند. پس ...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.