چون شب بیست و ششم برآمد
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! گوژپشت که تا حدودی به حال آمده بود با صدای محزون گفت: ای عفریت! من در چاهم. وزیر گفت: من نه عفریتم و نه تو در چاهی. من پدر عروسم. گوژپشت گفت: برو و مرا به حال خود بگذار! تا عفریت باز آید. چون به من گفت مبادا از اینجا تکان بخوری که دختر تو معشوقۀ گاومیشان است. لعنت خدا بر کسی باد که دختر تو را به عقد من در آورد...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.