چون شب هفدهم برآمد
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! دختر در ادامۀ داستان چنین گفت: آن جوان سخن مرا پذیرفت و آن شب را در همانجا با ملکزاده به سر بردیم. چون بامداد شد هر دو با هم به نزد ناخدا رفتیم. کشتی نشستگان که از غیبت من بسیار نگران شده بودند با دیدن من بسیار خوشحال شدند و شادی فراوان نمودند و علّت غیبت مرا جویا شدند و من نیز آن چه پیش آمده بود بازگو نمودم.
خواهرانم چون ملکزاده را همراه من بدیدند، رشک و حسد بر آنان مستولی شد و ...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.