چون شب یکصد و نود و یکم برآمد
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! قمرالزمان آب از دیده روان ساخت. وزیر با ملک گفت: ای شهریار جهان! تا کی در نزد قمرالزمان نشسته از کار مملکت و سپاه غافل خواهی بود. بسا هست که به سبب غفلت تو کار مملکت اختلال پذیرد و مرد خردمند را ضروریست که چون ناخوشیهای مختلف بر وی روی دهد، نخست بزرگترین آن ناخوشیها را معالجت کند...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
- ۹۶/۰۸/۲۷