چون شب یکصد و هشتاد و ششم برآمد
جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۴۷ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! خادم با قمرالزمان گفت: ای خواجه! مرا از چاه بهدر آور و از این ورطه خلاص ده تا راستی با تو بگویم. قمرالزمان او را از چاه بهدرآورد و آن ایام فصل زمستان بود. خادم از بسیاری غوطه خوردن و بیرون آمدن، از شدت سرما مانند بید که از باد تند بلرزد همیلرزید و جامهاش از آب تر بود. گفت: ...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
- ۹۶/۰۸/۲۶