چون شب یکصد و شصت و چهارم برآمد
چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! گوهرفروش با ایشان گفت: با من بد مکنید و صبر کنید که او به هوش آمده خود قصّه خود را بیان کند. پس از آن، ایشان را از رسوایی ترسانیدم و با ایشان درشتی کردم و در همین کشاکش بودیم که علیبنبکار به جنبش آمد...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
- ۹۶/۰۸/۲۴