حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

چون شب یکصد و پنجاه و ششم برآمد

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۱۱ ب.ظ

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! کنیز شمس‌النهار به ابوالحسن گفت: چون خاتون من ابیات بشنید بیخود افتاد و من دست او را گرفته گلاب برافشاندم تا به خود آمد. گفتم: ای خاتون! خود را رسوا مکن، تو را به جان معشوقت سوگند می‌دهم که شکیبایی پیش گیر. شمس‌النهار گفت: از مرگ بالاتر چیزی نیست...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۹۶/۰۸/۲۰
  • سَرو سَهی