چون شب چهل و یکم برآمد
شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک شهرباز! خواهرم دنیازاد مرا به گفتن قصههای طولانی و شگفتانگیز وامیدارد. این حکایت طرفه داستانیست، حکایت دو وزیر و اَنیسوجَلیس. ملک شهرباز گفت: چون است آن حکایت؟ و شهرزاد گفت: اندر شهر بصره پادشاهی بود که فقرا را دوست میداشت و بذل و بخشش فراوان مینمود و به دوستداران حضرت محمد(ص) ارادت داشت. اسم آن ملک، محمد بن سلیمان زینی بود. ملک دو وزیر داشت به نام های معین بن ساوی و فضل بن خاقان که ابن خاقان مردی نیکو سیرت و صاحب کرم بود و در بین مردم نفوذی داشت. مردم در مورد جود و سخای او سخن بسیار میگفتند. اما معینِ ساوی ...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.