چون شب سی و هفتم برآمد
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵ ب.ظ
شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! آن خیاط گفت: ای ملک من اگر داستان بگویم که از داستان گوژپشت عجیبتر باشد از خون همه در میگذری؟ پادشاه گفت: در گذرم، و اگر نباشد این بار همه را بیگمان خواهم کشت.
حکایت مرد خیاط: خیاط زمین را به نشانۀ ادب ببوسید و گفت: ماجرائی که بر من گذشت از تمام این جریانات شگفتانگیزتر است. و آن که من، قبل از آن که گوژپشت را ببینم، به خانۀ یکی از خیاطها مهمان بودم و از صاحبخانه حرفهای عجیبی شنیدم و صبحگاهان سفره گستردند و خوراکی آوردند. هنوز لقمهای به دهان نبرده بودیم که میزبان با جوانی وارد شد ...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
طراحی گرافیکی
بنر-هدر-لوگو-قالب و...
با کمترین قیمت و بهترین کیفیت
نمونه کارها،تعرفه قیمت و مشاوره رایگان در کانال تلگرام
usthem_graphic@