حکایت کنند که یکی از ملوک آل ساسان، سلطان جزایر هندوچین، دو پسر دلیر و دانشمند داشت به نام شهرباز و شاه زمان. شهرباز که بزرگتر بود با تکیه بر دلیری و عدل و عدالت، قسمت وسیعی را بگرفت و به حکومت پرداخت. شاه زمان هم پادشاه سمرقند گشت. شهرباز و برادرش شاه زمان هر دو مدت دو دهه بر مقر حکومت خود به شادی روزگار سپری کردند. اما بعد از طی دو دهه و پس از گذشت بیست سال، شهرباز هوسِ دیدار برادر کرد. شهرباز وزیر خود را فراخواند و برای رساندنِ پیام خود او را به سوی شاه زمان گسیل داشت. شاه زمان همان روز خرگاه به بیرون فرستاد و دگر روز مملکت خویش را که سمرقند بود به وزیر سپرد و با زور برادر از شهر بیرون شد تا برای دیدار شهرباز روانه گردد ...
ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.
- ۲۸ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۶