حکایتِ هزار و یک‌شب

حکایتِ هزار و یک‌شب

هزار و یک شب، هزار و یک قصّه بشنوید:

در کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»👇🏻

T.me/ShahrzadeQessegoo

سایت:
www.ShahrzadeQessegoo.ir

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزایر کافور» ثبت شده است

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! وزیر که در هیئت بازرگانان بود خادمان را بفرمود که آن‌چه کالا و متاع و حریر و دیبا دارند بیاورند و ایشان را بضاعتی بیش از گنج پادشاهی بود. پس همه به حجره‌های دکان گرد آوردند و آن شب را به سر بردند. چون روز برآمد ...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۰
  • سَرو سَهی

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! وزیردندان با ضوءالمکان گفت که: پدر تاج‌الملوک گفت: ای فرزند! تو به قصر مادر رو که بدان‌جا پانصد تن از کنیزکان ماهروی هستند، هرکدام که تو را دلپذیر آید او را بگیر و اگر هیچ‌کدام نپسندی دختری از دختران ملوک را به تو خطبه کنم که از سیده دنیا نیکوتر باشد. تاج‌الملوک گفت: ای پدر! به جز او کس نخواهم...

ادامۀ قصه را اینجا گوش کنید.

  • ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۴۹
  • سَرو سَهی